بوريحان بيروني (دانشمند) |
( ۱ |
محمد بن احمد بيروني،از دانشمندان بزرگ ايران،در علوم حکمت و تاريخ و جغرافيا و نجوم و رياضيات مقام شامخ داشته ،در سال 362 ه.در حوالي خوارزم متولد شده و از اين جهت به بيروني يعني خارج خوارزم معروف شده،در دربار مأمون خوارزمشاه قرب و منزلت عظيم داشته،چند سال هم در دربار شمس المعالي قابوس بن وشمگير به سر برده،در حدود سال 404 ه. به خوارزم مراجعت کرده،موقعي که سلطان محمود غزنوي خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباريان از کشتن وي درگذشت و او را در سال 408 ه. با خود به غزنه برد.در سفر محمود به هندوستان ابوريحان همراه او بود و در آنجا با حکماء و علماء هند معاشرت کردو زبان سانسکريت را آموخت و مواد لازمه براي تأليف کتاب خود موسوم به تحقيق ماللهند جمع آوري کرد.تأليفات بسيار در نجوم و هيئت و منطق و حکمت دارد.از جمبه تأليفات او قانون مسعودي است در نجوم و جغرافيا که به نام سلطان مسعود غزنوي نوشته،ديگر کتاب آثارالباقيه عن القرون الخاليه در تاريخ و آداب و عادات ملل و پاره اي مسايل رياضي و نجومي که در حدود سال 390 ه. به نام شمس المعالي قابوس بن وشمگير تأليف کرده،اين کتاب را مستشرق معروف آلماني زاخائو در سال 1878 م. در ليپزيک ترجمه و چاپ کرده و مقدمه اي بر آن نوشته است.ديگر کتاب «تحقيق ماللهند من مقولة مقبولة في العقل اومر ذولة» درباره علوم و عقايد و آداب هندي ها که آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه کرده و در لندن چاپ شده است.ديگر «التفهيم في اوائل صناعة التنجيم» در علم هيئت و نجوم و هندسه،رساله اي هم در باب کتب رسالات محمد بن زکرياي رازي نوشته، با ابوعلي سينا درباره مسايل علمي مناظره داشته و او نيز مانند ابن سينا در نزد دانشمندان مغرب شهرت دارد.درباره حرکت وضعي زمين و قوه جاذبه آن دلايل علمي آورده.مي گويند وقتي کتاب قانون مسعودي را تصنيف کرد سلطان پيلواري سيم براي او جايزه فرستاد،ابوريحان آن مال را پس فرستاد و گفت من از آن بي نيازم زيرا عمري به قناعت گذرانيده ام و ترک آن سزاوار نيست.در سال 440 ه. در سن 78 سالگي در غزنه بدرود حيات گفت
|
ابوحيان توحيدي (اديب) |
( ۲ |
علي بن محمد شيرازي يا نيشابوري،معروف به ابوحبان توحيدي،از حکماء و فضلاء معروف ايران در قرن چهارم هجري،در حدود سال 315 ه.متولد شد.در بغداد سکونت داشته و از تلامذه ابوسليمان سجستاني بوده و کتاب مقابسات را تأليف کرده و آن کتابي است مشتمل بر مفاوضات و مباحثاتي که در مجالس متعدده در بغداد مابين حکماء و فلاسفه معروف آن عصر روي داده و اغلب آن مباحثات در خانه ابوسليمان سجستاني بوده.اين کتاب در هندوستان و مصر چاپ شده است.کتاب ديگري هم به نام الامتاع و المؤانسة تأليف کرده،تأليفات ديگري هم در مسايل علمي و ادبي و تاريخي و فلسفي داشته،در سال 400 ه. بدرود حيات گفته است.
|
|
ابوالحسن ميرزاقاجار(شاعر) |
( ۳ |
معروف به شيخ الرئيس و متخلص به حيرت،خطيب و شاعر و رجل آزاديخواه اواخر عهد قاجار.پدرش محمدتقي ميرزا حسام السلطنه(م 1278 ق)متخلص به شوکت،پسر فتحعليشاه و مردي اديب و شاعر بود.شيخ الرئيس در تهران و مشهد به تحصيل مقدمات علوم پرداخت و حکمت را در محضر آقا علي مدرس آموخت.مدتي در سامرا در خدمت ميرزاي شيرازي تلمذ نمود و چون به ايران بازگشت ناصرالدين شاه وي را لقب شيخ الرئيس داده به خدمت در آستان قدس رضوي فرستاد.اختلاف او با والي خراسان سبب گرديد که خراسان را ترک گفته از راه روسيه در شمال خراسان رهسپار استانبول شود.در عثماني به انجمن اتحاد اسلام پيوست و سلطان عبدالحميد محبت به او ابراز داشت و شيخ نيز کتاب اتحاد اسلام را به او اتحاف کرد.در 1304ق به خواهش شاه قاجار به ايران بازگشته بار ديگر مأمور خدمت در خراسان گرديد؛اما اين بار نيز از راه عشق آباد به پايتخت عثماني رفت و از آنجا به بيت المقدس و مصر و هند سفر کرد.وي با اينکه از شاهزادگان قاجار بود،سالهاي دراز عمر خويش را مصروف بيدار کردن اذهان مردم و آماده کردن آنان براي مبارزه با حکومت استبدادي قاجار ساخت و در منابر و مجالس از زشتکاري هاي عمال دولتي و ستمگريهاي آنان براي مردم سخن مي گفت.محافل روحاني وابسته به دربار تکفيرش مي کردند و کارگزاران دستگاه دولتي به فساد عقيده متهمش مي نمودند.در انتخابات دوره دوم به نمايندگي مردم مازندران برگزيده شد و رئيس سني مجلس گرديد.وي به فارسي و عربي شعر مي سرود و حتي در سخنان عادي خود نيز سجع و قافيه مي آورد.مهمترين آثار وي عبارتند از: اتحاد اسلام،کتاب الابرار در رد احمد قادياني،منتخب نفيس که ديوان اشعار فارسي و عربي اوست و آگهي شهان از کار جهان
|
|
ابوالحسن شيرازي (نقاش) |
( ٤ |
نقاش و تذهيب کار ايراني اوايل قرن چهاردهم هجري.او در آبرنگ و تذهيب به ويژه جانور سازي دست داشت.در زمينه خطاطي نيز هنرنمايي مي کرد و در نوشتن نسخ و طغرا استاد بود.تصوير جالب پرکار و تمام قد يکي از رجال زمان،يکي از کارهاي خوب پهره پردازي او به شمار مي رود.در اين تصوير تزئينات لباس به خصوص جزئيات مليله کاري ها و حمايل به زيبايي طراحي شده است.از اين هنرمند شمايلي زيبا از حضرت پيامبر(ص) با کلاه و شنل و پرچم مخصوص همراه با تمثال حضرت علي(ع) با تاريخ 1324 ه. در دست است.از کارهاي جالب توجه ديگر او تصوير آبرنگي است از حاجي ميرزا آقاسي در صحن قورخانه دولتي که در پرداخت صحنه و نشان دادن عظمت توپها و شعله هاي آتش،هنرمند مهارت خاصي از خود نشان داده است.اين هنرمند از مظفرالدين شاه لقب نقاشباشي دريافت کرد.او اين لقب را در رقم خود بصورت:نقاشباشي سرکاري يا نقاشباشي همايوني آورده است
|
|
ابوالحسن خرقاني (عارف) |
( ۵ |
جعفر يا علي بن احمد از مشايخ بزرگ صوفيه اهل خرقان بسطام،در سال 352 ه. در خرقان متولد شده و به تحصيل علوم دين پرداخته و بعد به طريقه تصوف گرويده و به مرتبه بلند رسيد.ابوعلي سينا و شيخ ابوسعيد ابوالخير و ناصر خسرو نسبت به او توجه و اعتقاد داشته اند.گويند سلطان محمود غزنوي از غزنين براي زيارت وي به خرقان رفته،کرامات بسيار از او نقل کرده اند.در سال 425 ه. در سن 73 سالگي وفات يافت.از آثارش کتاب نورالعلوم است در مباني عرفان و تصوف به زبان فارسي
|
|
ابوالحسن اشعري(نويسنده) |
( ٦ |
ابوالحسن علي بن اسماعيل،پيشواي فرقه اشعريان يا اشعريه که فرقه مذهبي و اهل تسنن و معتقد به جبر بوده اند.وي از احفاد ابوموسي اشعري بوده که در جنگ صفين از طرف اميرالمومنين علي به حکميت تعيين شد و از عمرو بن عاص فريب خورد.ابوالحسن در سال 260 ه. در بصره متولد شد و نزد ابواسحق مروزي فقيه و ابوعلي جبائي علم آموخت.ابتدا در فرقه معتزله داخل شد اما در سن چهل سالگي از طريقه آنان برگشت و با استاد خود الجبائي که از علماء معتزله بود به مخالفت برخاست و رساله هاي بسيار نوشت و اصول عقايد معتزله را رد کرد و در باقي عمر مشغول مبارزه با اين فرقه بود و در اثر مبارزات او نفوذ معتزله رو به کاهش گذاشت و طريقه اشاعره اهميت پيدا کرد.طريقه اشاعره علاوه بر احکام شرع شامل مسائل فلسفي است مانند علم به حقايق امور و ماهيات و معرفت وجود حقيقي يا فرضيه فلسفي حقيقت.ابوالحسن در سال 320 ه. وفات يافت.تأليفات بسيار دارد از آن جمله کتاب اللمعه و کتاب الموجز و کتاب ايضاح البرهان
|
|
کنيه عمرو بن هشام بن مغيره مخزومي،در زمان جاهليت کنيه او ابوالحکم بود و در صدر اسلام معروف به ابوجهل گرديد،زيرا با رسول اکرم عداوت داشت و مسلمانان را مي آزرد.هنگامي که حضرت رسول به مدينه هجرت نمود مردم مکه را به جنگ اهل مدينه تحريک مي کرد.در غزوه بدر در سن 70 سالگي کشته شد.
ادامه مطلب